تجربه شخصی:
<p>این عروسک را پدرم در سال ۵۳ وقتی که ۷ ساله بودم، برایم خریده بود. در محله ای که ما زندگی می کردیم عروسک مودار این مدلی کم بود و داشتن این عروسک برای خودش در آن زمان افتخار بزرگی بود. البته من زیاد اهل عروسک بازی نبودم و بیشتر دوست داشتم دوچرخه سواری کنم. ولی چون خواهر نداشتم برایم حکم همدم را بازی می کرد. بعضی وقت ها که می رفتم حمام با خودم می بردمش و می شستمش. ناخن ها و لبهایش را هم خودم لاک زده بودم تا خوشگل شود. بعد از اینکه ازدواج کردم مادرم لباس اصلی عروسک را که کهنه شده بود دورانداخت و این لباس را که آن زمان جدیدتر بود و متعلق به یک عروسک مدرن تر بود تنش کرد و روی سیسمونی بچه من گذاشت. ولی من لباس اصلی عروسکم را که سفید بود و گل های رزی داشت بیشتر دوست داشتم.</p>